قناعت-مصيبت نه معصيت -توجه كامل به توصيه ها
قناعت
مردي درشهركوفه زندگي مي كرداوهيچ وقت ازسختي هاي زندگي شكايت نمي كردوقانع بود روزي از شدت تنگدستي ،پابرهنه مانده بود ونمي توانست كفش بخرد باپاي برهنه راه مي رفت كمي دل تنگ شده بود ناگهان مردي راديدكه پاندارد وبا دستانش به سختي حركت مي كند سجده شكر به جاآورد وديگر ازاينكه كفش ندارد ناراحت نبود .
«گلستان سعدي»
مصيبت نه معصيت
شخصي پرهيزگار ومومن كناردريازندگي مي كرداوبراثرحمله پلنگ زخمي شده بود اماهيچ داروي دردش رادرمان نمي كرد مدت ها بود كه بيمار ورنجور در گوشه اي به سرمي برد وپيوسته خدارو شكر مي كرد روزي يكي از دوستانش به او گفت:بااين همه درد ورنج چرا شكر مي كني؟مرد گفت :شكر من براي اين است كه گرفتار مصيبتم نه معصيت.
توجه كامل به توصيه ها
انتظام كاشمري –واعظ- نقل مي كرد:كه به خدمت حاج شيخ حسنعلي عرض كردم :دستوري مرحمت فرما كه توفيق تهجديابم وگشايشي دركارم حاصل شود فرمودند:هرصبح ازتلاوت قرآن مجيد مخصوصا سوره يس غفلت منما ان شاءالله توفيق رفيق خواهدگشت.به كاشمر باز گشتم هر بامداد درحين راه رفتن به قرائت سوره ياسين مداومت مي كردم اما نتيجه ي به دست نمي آمدسال ديگر درايام عيد به مشهد مشرف شدم ودر يك شب باراني برا ي اصلاح كاري به خانه يكي از علماءشهر رفتم چون درآن شب آقا به بيروني نيامده بود دست خالي بيرون آمدم وانديشيدم :خوب است به خدمت حاج شيخ حسنعلي شرفياب شدم واز عدم حصول نتيجه اورا آگاهي دهم بااين فكر به منزل حاج شيخ آمدم ديدم كه جماعتي در اطاقند ودربسته است وايشان مشغول گفتار وموعظه اند باخود گفتم :اگر دراين حال به اطاق برومممكن است كه جايي براي نشستن من نباشد وديگر آنكه شايد سخن حضرت شيخ به سبب ورود من به اطاق قطع شود ازاين رو بود كه پشت درنشستم وبه سخنان ايشان گوش دادم تامجلس تمام شود وبه حضورش شرفياب شدم.
درهمين زمان،ناگاه شنيدم كه مرحوم حاج شيخ موضوع سخنان خودراتغيير دادندوفرمودند:برخي از من دعاي توفيق سحري وگشايش امورمي خواهند دستور مي دهم كه قرآن تلاوت كنندليكن به جاي آنكه روبه قبله ودرحال توجه به قرائت پردازنددرحال راه رفتن ،سوره يس مي خوانندوبعدبه قصد گلايه مي آيند كه ازدستورمن حاصلي نگرفته اندتازه در شب باراني ابتدا به منظور انجام كار دنيايي خود به درخانه ديگران مي روند وچون به مقصد مي رسند به فكرآخرت افتاده سري هم به من مي زنند اينكه شرط انصاف نيست خوب است بروند وهربامدادروبه قبله باتوجه وتدبر ونه با لقلقه لسان به تلاوت كلام الله پردازند آنگاه اگر مقصودشان حاصل نشد گله مندگردند وپس از اين سخنان باز به موضوع اصلي سخن خود پرداختندپس ازپايان گفتار درباز شد ومن داخل شدم حضرت شيخ محبت فرمودند وپرسيدند:حاجتي داري؟عرضه داشتم :جواب خودرا شنيدم فرمودند:پس معطل چه هستي؟!